یک دعای متفاوت
ای خدای بزرگ ( پدر آسمانی)، کمکمان کن تا به خاطر بیاوریم آن کسی که دیشب در خیابان راه ما را بست ، مادر تنهایی بودکه آن روز بعد از نه ساعت کار می راند که با عجله به طرف خانه اش برود تا شام درست کند،
به درس بچه ها برسد، رخت ها را بشوید و چند دقیقه ی با ارزش را در کنار فرزندانش بگذراند.
کمکمان کن تا به خاطر بیاوریم آن مرد جوان زنده پوش و بی تفاوتی که تنش را خالکوبی کرده و بدون اینکه هیچ تغییر مثبتی در زندگی اش بدهد، شاگرد مدرسه ی مضطرب نوزده ساله ای بود که همه حواس اش در پی امتحاناتنهایی اش بود و می ترسید نتواند برای ترم بعد وام ( تحصیلی ) بگیرد و مخارچ تحصیلاتش را بپردازد.
یاری مان کن تا دیر قضاوت کنیم و زود ببخشیم.خدایا دل هامان را بگشا ، نه فقط به روی نزدیکان مان ، بلکه به روی همه انسان ها.
خدایا به یادمان بیاور آن آدم بی تفاوتی که هر روز در یک گوشه نشسته و گدایی می کند( در حالی که باید کار کند!)اسیر اعتیادی است که ما فقط می توانیم آن را در وحشتناک ترین کابوس های شبانه مان ببینیم.
کمکمان کن تا به خاطر بیاوریم آن زوج پیری که آهسته و با زحمت در راهروی فروشگاه ( ضمن سد کردن راه دیگران ) قدمی می زنند و از لحظات خود بهترین استفاده را می برند( اگر چه نتیجه ی آزمایش های هفته ی قبل زن نشانگر این بود که آخرین سال خرید مشترک آن دو خواهد بود می خواهند که این لحظه های آخر را با هم مزمزه کنند.)
ای خدای بزرگ ( پدر آسمانی) هر روز به یادمان بیاور که از میان همه نعمت هایی که به ما ارزانی داشته ای، بالاترین آن محبت است ، اگر چه کافی نیست که به عزیزانمان محبت کنیم.
یاری مان کن تا شکیبایی، همدلی و مهربانی کنیم.
برگرفته از کتاب یک دعای متفاوت